
اميل ژاک دالكروز:
او اهل سوئيس بود و اعتقاد داشت كه سالهاي اوليه زندگي، به ويژه براي گسترش مهارتهاي پايهاي، موسيقي بسيار مهم و زيربنايي است.
«دالكروز» برخلاف مونته سوري كه از موسيقي اطلاع زيادي نداشت.
استاد هارموني در كنسرواتور ژنو بود.
بنابراين، در سال 1905 ميلادي، نتيجه تحقيقات خود را ارائه داد.
او معتقد بود كه يكي از زير ساخت هاي تعليم و تربيت بايد رشد هوش و شعور موسيقيايي كودك باشد.
وي سيستمي را تدوين كرد كه اساسيترين آن بداهه خواني در سلفژ و سرايش بود، ولي در عمل با حركاتي رو به رو شد كه خودش آن را «اوريتميك» نامگذاري كرد.
اوريتميك در حقيقت يك دوره حركات هماهنگ بود كه كودكان را از طريق حركات فيزيكي به درك مشخصي از مفاهيم و عناصر موسيقي مثل ملودي، ريتم، ديناميك، هارموني، سبك و فرم راهنمايي ميكرد.
او ذهن و جسم را با هم در آميخت و روشي بر پايه شكل دادن مفاهيم ذهني به وسيله حركات بدن پايه ريزي كرد.
كارل اُف:
او آهنگساز، مربي و موسيقيدان آلماني به خاطر ضعف در آموزشهاي بنيادي موسيقي تصميم گرفت «مدرسه موسيقي و ورزش» را بنيانگذاري كند.
كارل اُف برخلاقیت و بداهه پردازي تأكيد فراوان داشت و هدف اوليه و مقدماتي موسيقي را پرورش خلاقيت و كشف توانايي هاي بالقوه كودكان مي دانست.
از ويژگيهاي مهم روش اُف ميتوان كاربردهاي درماني آن را نام برد، براي مثال تأكيد بر ريتم و هماهنگي گفتار، تأكيد بر حركات بدني و نواختن ساز، خواندن سرود و آواز، كه تأثير مجموعه اين فعاليتها در كساني كه مشكل تكلم دارند، باعث تحريك و رشد گفتار و زبان و حركات بدني ميشود. از اين رو، بسياري از اين روشها جنبه موسيقي درماني پيدا ميكنند و دقيقاً به همين خاطر اُف، مدرسهاش را «مدرسه موسيقي و ورزش» ناميده است.